نیم نگاهی به خودشیفتگی

نیم نگاهی به خودشیفتگی

نارسیوس مرد جوان خوش شمایل و سیمایی بود که مجذوب خودش شد . به گونه ای که طرف آب می نشست و ارتباطی با کسی نداشت . سرانجام کار ، عاشق عکس خودش شد که در آب افتاده بود و پنداشت که حوری بهشتی است .

بنابراین تلاش کرد تا که خودش را در آب درآ غوش بگیرد ، ولی چون موفق به این کار نشد ، مایوس گردید و در پایان از این اندوه جان سپرد !شاید یکی از عواملی که فرد خودشیفته را از آن واقعیت درونی و انسانی خویش باز می دارد همان توجه به ظواهر است . تجربه نشان داده که اغلب افراد خودشیفته از سیمای زیبایی برخور دارندو همین سیمای زیبا این افراد را اغفال می کند و سبب خودبینی فرد می شود .خوش سیمایی می تواند یک نیروی روانی باشد که بصورت ذاتی در وجود همه ی افراد زیبا قرار دارد . بنابراین چون جامعه با زیبایی رابطه ی خوبی دارد لذا فرد خوش سیما تحت تاثیر جامعه قرار می گیرد . ودر اغلب رفتارهایی که تصویر می کند ، مقصر نیست . چون بصورت نا خود آگاه انرژی مثبت جامعه به فرد یا افراد خوش سیما منتقل می شود .

نارسیوس

بنابراین همین پدیده ی ناخود آگاه که از طرف جامعه ترسیم می شود فرد خوش سیما را خود شیفته می کند و نکته ی دیگر زیبایی ظاهر و باطن فرد است که شدت خودشیفتگی را افزایش می دهد . در جامعه ایران نظرات متفاوتی در باره ی افراد خودشیفته ارائه شده و صاحب نظران زیادی در عرصه ی علم روان شناسی و رفتارشناسی به این مقوله پرداخته اند ولی آنچه که بسیار مهم به نظر می آیدنگاه بدبینانه ی اکثر صاحب نظران به این مقوله است .چه اینکه بر اساس پیامدهای مخربی که در جامعه بر جای گذاشته و به بیانی دیگر نوعی فهم عرف پذیر را آفریده است ، لذا اکثر نگا ههای خاص و عام به این مقوله فرا رونده نیست .

خودشیفتگی به دو شکل صورت می گیرد . نخست در افرادی که در کودکی به آنها توجه ویژه ای شده و به قول معروف از طرف پدر و مادر لوس و نازک نارنجی بار آمده اند که این افراد با التفات به این که والدین قدرت تصمیم گیری را در زندگی از آنها سلب کرده اند منبعد به دنبال جبران کمبودهای روحی و روانی و …خود بر می آیند و دیگر افرادی که در اوان کودکی در فقر و فلاکت مالی و فرهنگی بزرگ شده اند که این افراد نیز چون به نوعی تحرک اجتماعی و رشد شخصیتی می رسند در صدد جبران با تصویر رفتارهایی خود شیفته گون از خود بر می آیند .دیگر نکته در ارتباط با افراد خودشیفته این است که اگر چه اغلب صاحب نظران زیبایی صورت و سیرت افراد را عامل اصلی در جهت ایجاد خودشیفتگی در افراد می دانند ولی امروزه دیگر این دو رویکرد طبیعی که از جانب صاحب نظران علم روانشناسی شناخته شده ، در آن حد و نصابی که باید در جامعه جوابگو باشد ، نیست و رفتارهای دیگری جایگزین شده که حتا یک فرد بسیار زشت روی و سیرت نیزخودش را خود شیفته می پندارد . ولی آگاهی و بینش اجتماعی می تواند چربش ویژه ای را در این ایجاد خود شیفتگی که ذکر آن رفت ، داشته باشد . برای رسیدن به مفهومی عمومی و منتج از واژه ی خود شیفته می توان گفت خودشیفته نه آن نارسیوس است که سیمایی زیبا دارد ولی عقلی نازیبا و نه آن کسی است که چون زیباست اسیر زیبایی های خود می شود و توجه به جامعه را از یاد می برد .

خودشیفته کسی است که تحت تاثیر نشانه هایی ظاهری و باطنی از خود قرار می گیرد و این نشانه ها چون بر عقل فرد سایه افکنده اند دیگر فرد خود شیفته از خود صلاحیتی در جهت تصمیم گیری در اجتماع را ندارد .با التفات به این تعریف که از خود شیفته شد می توان پیامدهای نا کار آمد و مخرب آن را در جامعه نیز به عینه دید . در تقسیم بندی خود شیفتگی می توان افراد خود شیفته را به چند دسته تقسیم کرد:۱ خودشیفتگی فردی و اجتماعی ۲ خودشیفتگی فرهنگی و هنری ۳ خودشیفتگی علمی .

تاثیرات خودشیفتگی فردی در اجتماع کمتر از خودشیفتگی اجتماعی است . یعنی این که فرد خود شیفته بیشتر به دنبال آراستن خود و توجه به ظواهر خود می باشد و اگر چه ناخود آگاه در جامعه نمود پیدا می کند ولی به اندازه ی فرد خودشیفته ای که با هدف و اگاهی به خودشیفتگی خود پر و بال می دهد ، تاثیرگذار نیست . در خود شیفتگی فرهنگی و هنری که شامل نویسندگان – شعرا – هنرمندان و بازیگران سینما می شود بشدت تاثیرات منفی آن در جامعه رسوخ کرده و پیامدهایی مخرب رابر جای گذاشته است. این خودشیفتگی به چند شکل به جامعه منتقل می شود که تاثیرمنفی آن نیز دامنگیر جوانان نیز شده است . نخشت از طریق پرستیژدادن به ظاهر خود در حد بسیار زیاد و بخصوص این نوع از خود شیفتگی در بین هنر مندان بیشتر جلوه می نماید و همین امر باعٍث شده تا که خیلی ازمریضی های روانی در بین جوانان شیوع پیدا کند .

به عنوان مثال در بین خانواده ها جوان های زیادی هستند که به بازیگران سینما علاقه پیدا می کنند و مجذوب ظاهر و یا هنر آن ها می شوند اگر چه درخیلی موارد فرهنگی بنام الگو پذیری شکل می گیرد ولی در خیلی مواقع چون ارتباط عاطفی و انسانی در بین جامع و هنر مند به صورت غیر مستقیم برقرار می شود نتیجه ی مثبتی را برای چامعه جوان در بر ندارد .لذا در چنین حالتی است که جوان دچار اختلالات روحی و روانی می شود .البته خود شیفتگی به نوبه ی خود دارای محاسنی هم هست که اگر با بن مایه ای عمیق و بستر سازی درستی به آن بپردازیم می تواند در رشد و بالندگی جامعه موثر باشد . ولی نیاز به کنترل و دوری از افراط و تفریط از مهمترین عواملی است که ما را در هدایت کردن مقوله ی خودشیفتگی کمک میکند .

از دیگر خودشیفتگی ها خودشیفتگی علمی است که دارای جایگاهی قابل توجه در بین جوامع دانشگاهی و علمی به شمار می آید . این نوع خودشیفتگی بیشتر در قالب علم و دانش افراد صورت می گیرد ودر اغلب موارد نیز به شکل توهم ظاهر می شود یعنی فرد تحصیلکرده زیبایی علم و دانش خود را بیشتر از دیگران در آینه ی وجود حس می کند در صورتی که این چنین نیست . امروزه گفتمانی تحت عنوان فرد گرایی بوجود آمده است . فرد گرایی از خطر ناک ترین گفتمان هایی است که جامعه را به سمت خودشیفتگی سوق داده است چون همین فرد گرایی دارای شاخک هایی است که با ویژگی های خود شیفتگی در خیلی موارد تناسب برقرار می کند . به تعبیری دیگر میتوان خودشیفتگی علمی را فرد گرایی علمی نیز نامید . گرایش فردی و توجه به مقولات فردی سبب شده تا که روح عاطفه و احساس و اخلاق در جامعه کمرنگ شود و این کمرنگ شدن باعث زیر سئوال بردن فرهنگ انسانی شده است .

به قول معروف :”علم بی عمل به مانند زنبور بی عسل است ” و فرد گرایی علمی دقیقا چون عملی اجتماعی از خود نشان نمی دهد ، مصداق همین جمله ی قصار است .

منبع:  www.tinapakhsh.com